سری شاه کِرتاویجایا به عنوان نخستین مهاراجه ماجاپاهیت، توجه زیادی به گسترش اسلام داشت، چرا که علاوه بر وجود دوستان و بستگان و همچنین خادمان مسلمان، دو زن از چمپا و چین مسلمان بودند.

فصل سوم

افول ماجاپاهیت و رشد گسترش اسلام

افول ماجاپاهیت به ظاهر زمانی شروع شد که شاه ویکراماواردانا به درگیری مسلحانه با شاه ویرابومی، شوهر خواهر او در جنگ مبارزه جانشینی برای تاج و تخت ماجاپاهیت افتاد. این جنگ بین سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۵ م صورت گرفت. جنگ برای جانشینی قدرت ماجاپاهیت را کاهش داد، چرا که دو سال قبل از آن، قدرت ماجاپاهیت به دلیل قیام پارامِسوارا در پالمبانگ که منجر به سقوط پالمبانگ به دست دزدان دریایی چین شد، کاهش یافت. در این جنگ، شاه ویرابومی شکست خورد و سرش توسط ناراپاتی بریده شد و به ماجاپاهیت آوردند. سر وارابومی سپس در منطقه لونگ دفن شد که بالای آن آرامگاه، معبدی به نام گریساپورا (Grisapura) بنا نهاده شد.

سری شاه کِرتاویجایا به عنوان نخستین مهاراجه ماجاپاهیت، توجه زیادی به گسترش اسلام داشت، چرا که علاوه بر وجود دوستان و بستگان و همچنین خادمان مسلمان، دو زن از چمپا و چین مسلمان بودند. برخی از فرزندان سری شاه کِرتاویجایا از پیروان دین اسلام شناخته شده بودند. بر اساس منابع تاریخنگاری و نسخه های خطی مشخص شده است که سری شاه کِرتاویجایا یا براویجایای پنجم دارای تعدادی از فرزندان مسلمان، مانند آریا دامار، دوک پالمبانگ، رادن اراک کالی باتارا کتوانگ (Raden Arak-kali Batthara Katwang دوک شهر پُنوروگو، آریا لِمبو پِتِنگ، دوک پامادِگان، آریا مِنَک کُنچر، دوک لومَجَنگ، رادن پَتَح، دوک دِماک، رادن بوندن کِجاوِن کیایی آگِنگ تاروب دوم، رادن داندون ونگساپرانا ملقب به شیخ بِلابِلو بودند. علاوه بر اینکه برخی از همسران و پسرانش مسلمان بودند، تعدادی از سیاست های اخذ شده توسط سری شاه کرتاویجایا اجازه را به افراد مسلمان داد تا جایگاه های مهمی در ماجاپاهیت بگیرند. آریا تِجا که یک مسلمان شناخته شد، به عنوان دوک توبان و آریا لِمبوی مسلمان به عنوان پادشاه سورابایا، منصوب گردیدند. خواهرزاده دور همسرش به نام سید إس، را به عنوان پسر خوانده گرفت و ملقب به شیخ سوتا مهاراجه شد و سپس به عنوان دوک کِندال منصوب گردید. برادرزاده دیگر از همسر خود، علی رحمت الله را به عنوان امام در سورابایا و بعد به عنوان شهردار سورابایا انتخاب کرد. برادر علی رحمت الله به نام علی مرتضی از سرزمین چمپا را، امام در مسجد گرسیک کرد و عنوان پادشاه پاندیتا را به او اختصاص داد. در همین حال، برادرزاده همسرش به نام بورِره (ابو هریره) به عنوان رئیس منطقه ویراسابا منصوب شد.

زندگی اجتماعی دینی پایان دوره ماجاپاهیت

زندگی اجتماعی دینی در ماجاپاهیت در یک ربع اول از قرن پانزدهم، یک تغییر اساسی به عنوان نتیجه افول ماجاپاهیت و رو به رشد نفوذ اسلام را نشان داده است. یک مسلمان چینی که در هفتمین سفر چِنگ هو به جاوه در بین سال ۱۴۳۱ ۱۴۳۳ م شرکت کرد، اظهار داشت که آن زمان در جاوه سه گروه ذیل از مردم وجود داشتند: نخست، مسلمانان از غرب که به مردم محلی تبدیل شدند. لباس و مواد غذایی آنها تمیز و سزاوار بود. دوم، مردم چین که از کشور خود گریختند و در جاوه زندگی می کردند. لباس و مواد غذایی آنها خوب بود و بسیاری از آنها به اسلام گرویده و در انجام مراسم دینی خود مطیع بودند. سوم، بومیان که بسیار کثیف ، تقریباً بی لباس، موی شانه نشده، پا برهنه و پرستنده ارواح بودند.

سفر نامه چنگ هو به مجمع الجزایر نوسانتارا نشان می دهد که تصاویر مردم بومی تا ۱۴۳۳م تفاوت زیادی با تصاویر بر روی نقش برجسته از معبدی که از همان دوره ساخته شد؛ بومیان زن و مرد با لباسی که سینه را پوشش می دهد، آشنا نبودند. سفرنامه ما هُوان در سفر هفتم چنگ هو همچنین نشان می دهد که بومیان ماجاپاهیت هنوز هم به اسلام نگرویدند. بومیان هنوز هم ارواح را می پرستیدند. و وضعیت ساکنان تقریباً بی لباسی، کثافت، برهنگی پاها و بی شانگی موها بود. این یک تصویر از مردم معمولی بومی بود که نسبت به نجیب زادگان در اکثریت بودند.

در میان مردمان آسیای جنوب شرقی، مدل جوامع آن هیدرولیکی بود. جوامع معمولا به دو مدل ذیل تقسیم می شد: محیط کاخی و محیط کشاورزی. کاخی ها اقتصاد میان کشاورزان را تحت کنترل خود قرار دادند. و از جنبه های سیاسی و دینی، دو گروه از یکدیگر جدا بودند. به همین دلیل، کشاورزانی که مورد مشاهده در هفتمین سفر چنگ هو بودند، زندگی واقعی اجتماعی و دینی جامعه سطح پایین جاوه را نشان داد. اگر چه کاخی ها به آیین هندو معتقد بودند، اما کشاورزان بیشتر به پرستش ارواح اجداد می پرداختند. کشاورزان روستایی بیشتر با آموزه کاپیتایان که در پرستش سنگ، بنای تاریخی، کنده، گنبد و محافظ روستای خود منعکس شد، نسبت به پرستش خدایان هندو و بودا آشنا بودند.

زندگی اجتماعی جوامع هیدرولیک، حداقل از تفاوت های یکدیگر در خارج از خانه قابل مشاهده بود. کشاورزان اگر در خارج از خانه بودند، پیاده راه می رفتند، اقلام را حمل می کردند، سوار چرخ بودند و یا چتر را برای کارفرمای خود می آوردند. در حالی که کاخی ها با پیاده روی بدون محافظ به ندرت دیده می شدند. آنها معمولا سوار اسب یا کجاوه روی شانه های افراد یا کالسکه اسب دیده می شدند و همیشه خادمان برای آنها چتر می آوردند. این تفاوت در نوع داد و ستد دیده می شد؛ کشاورزان اغلب داد و ستد را با تبادل کالا انجام می دادند، و حتی زمانی که از یک وسیله مبادله استفاده می کردند، به طور کلی سکه سوراخدار کم ارزش را انتخاب می نمودند. در همین حال، کاخی ها معمولا از وسیله مبادله طلا و نقره بهره می بردند. و معامله کشاورزان در بازارهای روستایی انجام می شد، در حالی که شبکه های بزرگ تجاری که در بنادر رواج داشت، به طور معمول توسط بزرگان خانواده سلطنتی کنترل می شد.

از زمان جنگ بین سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۵م، به تدریج ماجاپاهیت دچار افول گشت. ناوگان ماجاپاهیت که مقتدر بودند، ضعیف شدند و قادر به اعزام به مناطق دور افتاده خارج جاوه نبودند. در عین حال، درگیری ها برای رسیدن به قدرت بدون کنترل ادامه می یافت تا قلمرو ماجاپاهیت پراکنده شدند و به مناطق کوچک تبدیل گردیدند. و حتی پالمبانگ، منطقه ماجاپاهیت در جنوب سوماترا، به گفته گروئنولدت (Groeneveldt) در"Historical Notes on Indonesia and Malaya, Compiled from Chinese Sources"، به دست ماجراجویان و دزدان دریایی لیانگ تاو مینگ، برای سالهای زیادی افتاد و توسط چِن تسویی، شی چین چینگ و شی چی سون ادامه یافت.

در وضعیت افول زندگی اجتماعی، همچنین یک بحران در زندگی دینی عمومی ماجاپاهیت رخ می داد. یکی از مراسم یوگا تانترا که در میان جامعه آن زمان شایع بود، مراسم پنچاماکارا (Pancamakara به معنی پنج امر) نام داشت. پنچاماکارا عبارت بودند از گوشت، ماهی، مشروب، نزدیکی و مدیتشن. در این مراسم، مردان و زنان برهنه دایره ای تشکیل می دادند. در وسط دایره، مواد غذایی با گوشت و ماهی و مشروب وجود داشت. بعد از اینکه می خوردند و می نوشیدند و به حالت مستی می رسیدند، به صورت دسته جمعی نزدیکی می کردند و پس از آن مدیتشن را انجام می دادند.

بنا به اظهار موئنس (J.L Moens) در "Het Buddhisme op Java en Sumatra in Zijn Laatste Boei Periode"، پیروان آموزه پنچاماکارا بر این باور بودند که تا زمانی که مراسم در حال برگزاری است، آن دایره از سرزمین مقدس محسوب می شود، زیرا که حواس و همه ذات های ماندگار در آن محل حضور یافته اند. برخی از آن دایره ها، مراسم قربانی نام داشت، یعنی محافلی با قربانی انسان در میان جامعه جاوه.

به گفته گوریس (R. Goris) در "Sekte-sekte di Bali" (فرقه های بالی)، عبادت و پرستش قبور و جادوگر، از جمله جادوی بد، ارواح قبرستان، انسان به اشکال دیگر (عمدتا در قالب میمون) سرگردان در قبرستان برای بو کردن، کورمالی کردن و در صورت امکان به طعم و مزه کردن خون و بدن انسان مرده که سوخته نشده است، از رویداد رخ داده در بالی بود. موئِنس (J.L. Moens) با تأیید از نظر گوریس اظهار داشت که در شکل رکود آن، آموزه های بایراوا به پرستش محض بایراواهای خونخوار در لباس رهبران نادرست تبدیل شده بود.

فصل چهارم

گسترش اسلام دوره ولی سونگو

تعریف ولی سونگو

برای مسلمانان اندونزی، اصطلاح ولی سونگو دارای یک معنی خاص در ارتباط با حضور چهره های مقدس در جاوه است که نقش مهمی در گسترش و توسعه اسلام در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی داشته اند. صالحین سلام در "Sekitar Wali Songo" (در خصوص ولی سونگو) اظهار می دارد که واژه ولی سونگو، مرکب از "Wali" (ولی) و "Songo" (سونگو) می باشد. کلمه ولی از زبان عربی، فرمی خلاصه شده از ولی الله به معنای "کسانی که خدا را دوست دارد و خدا او را دوست دارد. و کلمه سونگو از زبان جاوه است که معنی "نه" را می دهد. بنابراین، معنی ولی سونگو، اولیای نه گانه است، یعنی نه تن از اولیا که خدا را دوست می دارند و خدا آنها را دوست می دارد. آنها به عنوان رهبران تعداد زیادی از مبلغان و مروجان اسلام شناخته شدند که وظیفه داشتند به تبلیغ و ترویج اسلام در مناطق جاوه بپردازند.

بر اساس تصور رایج در میان جامعه جاوه، اصطلاح ولی سونگو یا اولیای نه گانه، با گروهی از مبلغان دین در جاوه مربوط است که در خلوص و اخلاص زندگی می کردند به طوری که به یک قدرت درونی بالا، قدرت فوق العاده باور نکردنی، قدرت برتری و مقدس رسیدند. پروفسور کیایی حاجی محمد عدنان اظهار داشت که واژه سونگو در کلمات ولی سونگو یک تغییر و یا ابهام از تلفظ کلمه عربی ثنا (Sana) و مترادف با محمود (ستوده) است، به طوری که تلفظ درست آن عبارت است از ولی ثنا به معنی اولیای محمود یا ستوده شده. این نظر مورد تأیید امین بودیمن قرار نگرفت و در کتاب "Wali Sanga Antara Legenda dan Fakta Sejarah" (ولی سونگو بین افسانه و واقعیت تاریخی) سال ۱۹۸۲ اظهار داشت که واژه ولی سونگو معنی اولیای نه گانه را می دهد. در میان جامعه جاوه، عدد نه، همانند دیگر عددها دارای یک معنی خاص است (مثل هشت که در دیدگاه مردم جاوه باستان در طبقه بندی جهان طبیعی معنی ویژه دارد). بنابراین، منظور ولی سونگو اولیای نه گانه می باشد، نه ولی ثنا.

تانوجو (R. Tanojo) در کتاب "Walisana" (ولی سانا) اظهار داشت که اصطلاح صحیح ولی سونگو ولی سانا است که از زبان جاوه باستان به معنی مکان یا منطقه برگرفته شده است، نه از زبان عربی "ثنا". با این تفسیر، منظور از ولی سانا، ولی در یک مکان یا منطقه و یا ولی حاکم در منطقه خاص می باشد. در مقام خود به عنوان حاکم یک منطقه خاص، به ولی سانا لقب سنن یا شاه یا شاهزاده که معمولا به پادشاه یا حاکم در جاوه منسوب گردید، داده شد. بنا به کتاب ولی سانا، اولیای معروف به ولی سانا نه تن نبودند، ولی تنها هشت نفر بودند.

در همین حال، پروفسور دکتر سیموه (۱۹۸۶) اظهار داشت که شماره نه در جاوه تعداد رازدار است و از فرهنگ طلبگی سرچشمه نگرفته است. این دیدگاه سیموه با کیهان شناسی مردم جاوه که دین هندو داشتند، ارتباط نزدیکی دارد. آنها بر این باورند که جهان تحت کنترل و حفاظت خدایان جهات هشت گانه و خدای جهت مرکزی است. بنابراین، نه خدا وجود دارد. همان کیهان شناسی توسط هندوهای منطقه بالی با اندکی تفاوت در اسامی خدایان مورد اعتقاد قرار دارد.

خدایان جهات هشت گانه در بالی عبارتند از: ویشنو (شمال)، ایسوارا (شمال شرق)، سامبو (شرق)، ماهِسوارا (جنوب شرقی)، براهما (جنوب)، رودرا (جنوب غربی)، ماهادِوا (غرب)، چانکارا (شمال غرب) و شیوا (نقطه مرکزی). کیهان شناسی مورد اعتماد مردم جاوه و هندوهای بالی به عنوان ناوا دِواتا (Nawa Dewata)، یعنی خدایان نه گانه، شناخته شده است.

از این کیهان شناسی، می تواند چنین فرض شود که هنگامی که تبلیغ اسلام به صورت سیستماتیک توسط مروجان اسلام معروف به ولی سونگو صورت گرفت، روند تغییر مفهوم خدایان نه گانه به ولی سونگو رخ داد. مفهوم کیهان شناسی خدایان نه گانه جهان که توسط عناصر الهی به عنوان خدایان جهات، کنترل و تنظیم می شود، به مفهوم کیهان شناسی ولی سونگو تغییر داده شد. به عبارت دیگر، اولیای خدا (انسان های پاک و محبوب خدا که نه تن بودند) را جایگزین خدایان جهات قرار داده بودند. بدان معنی است که مفهوم ولی سونگو را می توان به عنوان یک فرایند جایگزینی مفهوم خدایان نه گانه به مفهوم اولیای نه گانه که محتوای عرفانی داشت، گفت.

منشأ اصلی مفهوم ولی سونگو یا اولیای نه گانه در کیهان شناسی اسلامی را می توان در مفهوم ولی بودن ردیابی نمود که طرفداران تصوف آن را به صورت کلی شامل نه طبقه ولایت می دانند. شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه در مورد نه طبقه ولایت همراه با وظایف مربوطه توضیحاتی دارد. طبقات نه گانه عبارتند از: (۱) ولی اقطاب یا قطب، یعنی رهبران و پیشگامان اولیا در جهان؛ (۲) ولی ائمه، یعنی دستیار و جایگزین ولی اقطاب؛ (۳) ولی اوتاد، یعنی نگهبان و محافظ چهار جهت؛ (۴) ولی ابدال، یعنی نگهبان و محافظ هفت فصل؛ (۵) ولی نقبا، یعنی نگهبان قوانین شرعی؛ (۶) ولی نجبا که تعداد آن در هر دوره هشت نفر است؛ (۷) ولی حواریون، یعنی مدافعان حقانیت دین، چه با استدلال و چه با اسلحه؛ (۸) ولی رجبیون که کرامات آنها هر ماه رجب مشاهده می شود؛ (۹) ولی خاتم که از قلمرو اسلام و مسلمانان کنترل و مراقبت می کند.

تبدیل مفهوم خدایان نه گانه هندویی به اولیای نه گانه (ولی سونگو) با رنگ عرفانی تغییرات قابل توجهی را در روند گسترش اسلام در قلمرو سابق ماجاپاهیت که در جنبه های اجتماعی و فرهنگی دینی در حال رکود بود، به همراه داشت. زیرا که با ظهور مفهوم ولی سونگو که نشان دهنده اصل خدایان نه گانه بودند، ایده های انتزاعی که زمینه اصل خدایان نه گانه بود، در یک فرم قابل مشاهده، یعنی انسان های مقدس و صاحب توانایی های فوق العاده مانند خدایان انتزاعی و نامرئی ظهور پیدا کرد.

سپس با استفاده از نمادهای مرتبط با ماندالاهای هندو بودایی، چهره های ولی سونگو که به عنوان نماینده خدایان هندو بودایی در نظر گرفته شده بودند، به چهره هایی مقدس به عنوان "مردان خدا" که دارای قدرت های مرموز فوق العاده بودند، تبدیل شدند. شخصیت رادِن پاکوی معروف به سُنن گیری (پادشاه کوه) مثلا، به عنوان "مرد خدا" و تجلی خدای شیوا، شناخته شده بودند. به این ترتیب، جاوعه جاوه، سنن گیری و فرزندان جایگزین او را به عنوان "مردان خدا" که اقتدار معنوی نیز داشتند، می دانستند. آنها نه تنها محافظ معنوی جامعه بودند، بلکه قدرت پادشاهان مسلمان جاوه، مانند سلطان دِماک، پاجانگ و ماتارام را تصویب می کردند.

به گفته کتاب "ولی سانا"، ۸ تن از اعضای ولی سانا عبارت بودند از: ۱) سنن آمپل، ۲) سنن گونونگ جاتی، ۳) سنن انگودونگ (Ngudung)، ۴) سنن گیری در منطقه گیری گاجاه،  (۵سنن مقدوم در بونانگ، ۶) سنن عالِم در ماجاگونگ، ۷) سنن محمود در منطقه درجت، ۸) سنن کالی، آخرین ولی. در همین حال، بنا به کرونیکل سرزمین جاوه، تعداد اولیا نه نفر بودند که عبارت بودند از: (۱) سنن آمپل،(۲) سنن بونانگ، (۳) سنن گیری، (۴)  سنن گونونگ جاتی، (۵) سنن کالیجاگا، (۶) سنن درجت، (۷) سنن اودونگ (Udung)، (۸) سنن موریا، (۹) شیخ مولانا مغربی. در همین حال، در کرونیکل چیربون آمده است که ولی سونگوی مورد نظر عبارت بودند از: (۱) سنن بونانگ، (۲) سنن گیری گاجاه، (۳) سنن قدوس، (۴) سنن کالیجاگا، (۵) شیخ ماجاگونگ، (۶) مولانا مغربی، (۷) شیخ بِنتونگ (Bentong)،  (۸) شیخ لِماه ابانگ (Lemah Abang)، (۹) سنن گونونگ جاتی پوربا.

تفاوت اسامی ولی سونگو باعث دشواری شناسایی دقیق آنها شد. با این حال، اگر چهره های ولی سونگو به عنوان افراد مورد بررسی قرار گیرد، بیش از نه نفر که به عنوان اعضای ولی سونگو شناخته می شوند، یافت می گردد: (۱) رادن رحمت معروف به سنن آمپل، (۲) رادن پاکو ملقب به سنن گیری پادشاه ساتماتا،  (۳) رادن مقدوم ابراهیم ملقب به سنن بونانگ، (۴) رادن قاسم معروف به سنن درجت، (۵) رادن عالِم ابو هریره معروف به سنن ماجاگونگ، (۶) عثمان حاجی ملقب به سنن اوندونگ، (۷)شریف هدایت الله معروف به سنن گونونگ جاتی، (۸) رادن شهید معروف به سنن کالیجاگا، (۹) شیخ داتوک عبدالجلیل ملقب به شیخ لِماه أبانگ یا شیخ سیتی جِنار، (۱۰) جعفر صادق معروف به سنن قدوس، (۱۱) رادن عمر سعید معروف به سنن موریا. و حتی تعدادی از چهره هایی مانند اسامی ذیل که قبل از زمان ولی سونگو زندگی می کردند، جزء ولی سونگو محسوب می شوند: (۱۲)شیخ مولانا ملک ابراهیم، ​​(۱۳) شیخ جمادی الکبری، (۱۴) شیخ مولانا مغربی.

در تاریخنگاری های مختلف در جاوه آمده است که ولی سونگو به عنوان اولیاء الله و همچنین اولیاء الامر فرض شده اند، یعنی به عنوان افراد مقرب به خدا و معصوم از گناه (اولیاء الله) و همچنین به عنوان صاحبان قدرت برای اجرای احکام شرعی بر مسلمانان، رهبران جامعه، دارای تعیین و تصمیم گیری در امور جامعه، چه در امور دنیوی و چه دینی (اولیاء الامر).

بسیاری از ولی سونگو به عنوان حاکم یک منطقه خاص و همچنین به عنوان یک معلم مقدس (مرشد) که داستان های معجزه آسا و شگفت انگیز از آنها نقل شده است، شناخته شده بودند. به احتمال بسیار زیاد، تعریف از شخصیات ولی سونگو به عنوان روحانیون همراه با داستان های عرفانی و فراطبیعی، از هر چیز دیگری مقدم تر باشد، زیرا که اصول تبلیغ مورد اجرای آنها بیشتر تعالیم عرفانی را توسعه می داد. چهره های مقدس ولی سونگو که به عنوان "مردان خدا"، اولیاء الله و همچنین اولیاء الامر، شناخته شده بودند، بیشتر به عنوان چهره های مقدس مانند تصویر معمول در جهان تصوف، به تصویر کشیده شده اند.

مقام اولیاء الله و همچنین اولیاء الامر، در نهایت باعث احترام عموم مردم به آنها شد، تا پس از مرگ، قبر آنها محل زیارت جامعه قرار داده شده است. و حتی عموم مردم، مقبره ولی سونگو را محل مملو از برکات و رستگاری های معنوی با فضای عرفانی می دانند. به همین دلیل، در پژوهشی در مورد گسترش اسلام در جاوه، جیمز پیاکوک (James Peacock) در "Purifying the faith" (تصفیه ایمان سال ۱۹۷۸) تصریح نمود که عرفان و شیوه های عرفانی در جاوه همیشه جریان بسیار قوی داشت، چرا که اسلامی که به جاوه آمده است، اسلام عرفانی بوده است، یعنی اسلامی که به راحتی مورد پذیرش و جذب به همتایی جاوه قرار گیرد. و البته، اسلام عرفانی منظور پیاکوک، اسلامی است که توسط ولی سونگو تبلیغ شده بود.

پس از اینکه فرآیند تبلیغ ولی سونگو برای توسعه عقاید و اخلاق مورد آموزش عارفان، به موفقیت رسید، ولی سونگوی نسل بعدی (پس از درگذشت بسیاری از اعضای ولی سونگو و جایگزینی آنها به اعضای جدید) آغازگر معرفی اسلام به عنوان منبع احکام شرعی بودند.

کتاب "ولی سانا"، تعدادی از اسامی شخصیات زیر را به عنوان جایگزین یا جانشین ولی سونگو ذکر نمود: (۱) سنن تِمبایات (Tembayat)، (۲) سنن گیری پراپِن (Prapen)، (۳) سنن قدوس، (۴) سلطان شاه عالِم اکبر، (۵) شاهزاده ویجیل کادیلانگو (Kadilangu)، (۶) کی چِدِ کِنانگا پِنگینگ (Ki Cede Kenangan Pengging (۷) شاهزاده کونانگ (Konang)، (۸) شاهزاده چیربون، (۹) شاهزاده کارانگایام (Karanggayam)، (۱۰) کی آگِنگ سِلا (Ki Ageng Sela، (۱۱) شاهزاده پانگونگ (Panggung)، (۱۲) شاهزاده اینگ سوراپرینگا (Ing Surapringga) و...

گر چه مورخان بر این متفق اند که نقش ولی سونگو در تبلیغ اسلام در مجمع الجزایر نوسانتارا، به خصوص در جاوه، در قرن پانزدهم تا شانزدهم پر رنگ است، اما در خصوص اصلیت آنها که با داستان های مختلف افسانه ای همراه است، دیدگاه هایی وجود دارد. برخی از آنها با اصلیت خارجی شناسایی شده اند. با توجه به نام، نام پدر و مادر، داستان اصلیت آنها و اصل و نسب آنها معلوم شده است که بعضی از آنها فرزندان شخصیاتی از سرزمین دور از جاوه، مانند چمپا (ویتنام)، گجارت (هند)، سمرقند (ازبکستان)، مغرب (مراکش)، مغولستان و ایران بوده اند. اگر چه در اواخر شجره نامه ها و گزارش های جدید وجود دارد که به توضیح اصلیت ولی سونگو می پردازد، اما این تلاش ها توجیه علمی ندارد.

تبلیغ ولی سونگو

از لحاظ تاریخی، حضور ولی سونگو از یک سو، با ورود مسلمانان چمپا با ظهور شخصیت سنن آمپل از بزرگان ولی سونگو مرتبط است؛ و از سوی دیگر، به روند تقویت مجدد عناصر فرهنگ بومی مجمع الجزایر نوسانتارا از دوره ماقبل تاریخ مربوط می باشد. منظور از عناصر فرهنگ بومی مجمع الجزایر نوسانتارا، عناصر دین کاپیتایان است که ارواح اجداد را در قالب پرستش مدفن، مدفن پله دار، روح نگهبان، چشمه، آبشار، درخت انجیر هندی، نیروی سحر و جادو، سنگ، استخوان، خدای تایا عبادت می کردند. و این فرهنگ با فرهنگ هندو بودایی و سنت های دینی مسلمانان چمپا مخلوط شده بود. از طریق اصل تبلیغی که توسط علمای محقق به اصل "المحافظه علی القدیم الصحیح و الاخذ بالجدید الاصلح" یاد شده است، عناصر فرهنگ های محلی متنوع و مطابق با ارکان توحید، به اسلام جذب شده است.

به اعتقاد سوکمونو (۱۹۷۴)، جذب و اختلاط بین اسلام که توسط مبلغان از چمپا ترویج شده بود، با آموزه های دین بومی مجمع الجزایر نوسانتارا، به صورت گسترده، به ویژه در میان کشاورزان در مناطق روستایی، رخ می داد. اساس فرهنگ اندونزی در دوره میانسنگی، فرهنگ باستانی (اندونزی اصلی) است، ولی رنگ اسلامی داده شده است. منظور از فرهنگ باستانی، فرهنگ مالائیو (Malaio) پلینزی قبل از هندو می باشد که پروفسور دکتر برگ (Prof. Dr. C.C Berg سال ۱۹۳۸) و پروفسور دکتر هِلد (Prof. Dr. GJ. Held سال ۱۹۵۰) به نام آنیمیسم و دینامیسم (پویایی) یاد شده است، یعنی فرهنگ متولد از اعتتقاد جامعه به اشیای دارای "قدرت سحر آمیز" و باور به ارواح اجداد. و منظور پروفسور برگ و هِلد از فرهنگ آنیمیسم و دینامیسم مالائیو پلینزی قبل از هندو، دین اصلی مجمع الجزایر نوسانتارا به نام کاپیتایان است. پروسه اسلامی سازی فرهنگ باستانی یکی از شواهد وقوع جذب اجتماعی و فرهنگی دینی است که توسط مبلغان اسلام در دوره ولی سونگو انجام پذیرفت.

در تاریخ آمده است که در طول دوره بین ۱۴۴۶ تا ۱۴۷۱ م، بسیاری از مردم مسلمان چمپا دسته دسته به مجمع الجزایر نوسانتارا پناه بردند. این فاصله زمانی دقیقا با وقوع پروسه اسلامی سازی به صورت گسترده که به عنوان دوره اولیه ولی سونگو شناخته شده است، همزمان بود. در تاریخنگاری محلی در چیربون، بانتِن و همچنین جاوه آمده است که چگونه علماء و اشرافیان از چمپا مانند شیخ حسن الدین قرا در کاراوانگ، پادساه پاندبتو در گرسیک و سنن آمپل در سورابایا، با سیاست تبلیغی از طریق شبکه های خویشاوندی زیر نظر گروه تبلیغی ولی سونگو، آموزه های اسلام را به جامعه از طریق رویکرد اجتماعی فرهنگی دینی به صورت جذب و همتایی با آداب و رسوم فرهنگی و سنت های دینی موجود در مجمع الجزایر نوسانتارا، تبیین کرده بودند. جذب و همتایی اسلام چمپا با آداب و رسوم فرهنگی و سنت های دینی محلی مجمع الجزایر نوسانتارا به احتمال قوی رخ می داد، چرا که با توجه به آخرین داده های علم مردم شناسی و زبان شناسی همانطور که کاباتون (Kabaton، ۱۹۸۱) کشف کرد، شواهد قوی وجود دارد که مردم چمپا با مالایی پلینزی یک اصل بودند و با مالایی ها یک خانواده بودند و از زبان مالایو استفاده می کردند.

ادامه دارد...

کد خبر 2848

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 0 =